شعر
یزدفردا :فاطمه شمس
خونابه جای شعر به کامم نشسته است
از بغض نام غزه ردیفم شکسته است
این مرزهای بستهی ناکام آب و نان،
این خاک بینصیب خدایا چه خسته است!
مفهوم گیج عدل به دادت نمیرسد
حتی خدا به گرد نگاهت نمیرسد
از اشک چشمهای تو فواره ساختند
خشم سپیدرود به پایت نمیرسد
تقویم سرخ هشتم دیماه سهم تو
حقالسکوت غصب زمین تو سهم ما
جغرافیای مبهم چشمان قهوهایت
این مرزهای شسته به کین تو سهم ما
از سالهای صلح سگی، جنگ مانده است
از ما فقط حکایت یک ننگ مانده است
با من بگو جنازهی خود را چه کردهای؟
وقتی فقط برای تو یک سنگ ماندهاست
جشن مسیح و وعدهی موسی به خون نشست
سلاخخانههای حقوق بشر کجاست؟
آتش گرفته پیرهن بادهای شرق
"طور" و پناهگاه شب دربهدر کجاست؟
موسی! عصای چوبی و سحرت اثر نکرد
قوم یهود خواب تو را هم ندیدهاند
از خاک و خون به نام تو کاشانه ساختند
بعد تو سالهاست به دریا رسیدهاند!
یزدفردا
- نویسنده : یزد فردا
- منبع خبر : خبرگزاری فردا
یکشنبه 26,ژانویه,2025